-
گزار
جمعه 23 اردیبهشتماه سال 1390 18:28
باز آمدم از چشمه خواب ، کوزه تر در دستم. مرغانی می خواندند. نیلوفر وا می شد. کوزه تر بشکستم، در بستم و در ایوان تماشای تو بنشستم.
-
پادمه
جمعه 23 اردیبهشتماه سال 1390 18:28
می رویید. در جنگل ، خاموشی رویا بود. شبنم بر جا بود. درها باز، چشم تماشا باز، چشم تماشاتر، و خدا در هر ... آیا بود؟ خورشیدی در هر مشت: بام نگه بالا بود. می بویید. گل وا بود؟ بوییدن بی ما بود: زیبا بود. تنهایی ، تنها بود. نا پیدا، پیدا بود. "او" آنجا، آنجا بود.
-
و شکستم ، و دویدم ، و فتادم
جمعه 23 اردیبهشتماه سال 1390 18:27
درها به طنین های تو وا کردم. هر تکه نگاهم را جایی افکندم، پر کردم هستی ز نگاه . بر لب مردابی ، پاره لبخند تو بر روی لجن دیدم، رفتم به نماز. در بن خاری ، یاد تو پنهان بود، برچیدم، پاشیدم به جهان. بر سیم درختان زدم آهنگ ز خود روییدن، و به خود گستردن. و شیاریدم شب یکدست نیایش، افشاندم دانه راز. و شکستم آویز فریب. و دویدم...
-
هلا
جمعه 23 اردیبهشتماه سال 1390 18:27
تنها به تماشای چه ای ؟ بالا، گل یک روزه نور. پایین، تاریکی باد. بیهوده مپای ، شب از شاخه نخواهد ریخت، و دریچه خدا روشن نیست. از برگ سپهر، شبنم ستارگان خواهد پرید. تو خواهی ماند و هراس بزرگ. ستون نگاه، و پیچک غم. بیهوده مپای. برخیز، که وهم گلی ، زمین را شب کرد. راهی شو، که گردش ماهی، شیار اندوهی در پی خود نهاد. زنجره...
-
نه به سنگ
جمعه 23 اردیبهشتماه سال 1390 18:26
در جوی زمان ، در خواب تماشای تو می رویم. سیمای روان ، با شبنم افشان تو می شویم. پرهایم ؟ پرپر شده ام. چشم نویدم ، به نگاهی تر شده ام.این سو نه ، آن سویم. و در آن سوی نگاه ، چیزی را می بینم، چیزی را می جویم. سنگی میشکنم، رازی با نقش تو می گویم. برگ افتاد ، نوشم باد: من زنده به اندوهم. ابری رفت، من کوهم: می پایم. من...
-
شیطان هم
جمعه 23 اردیبهشتماه سال 1390 18:25
از خانه بدر ، از کوچه برون، تنهایی ما سوی خدا می رفت. در جاده ، درختان سبز، گل ها وا، شیطان نگران: اندیشه رها می رفت. خار آمد، و بیابان ، و سراب. کوه آمد و ، خواب. آواز پری : مرغی به هوا می رفت؟ - نی ، همزاد گیاهی بود، از پیش گیا می رفت. شب می شد و روز. جایی، شیطان نگران: تنهایی ما می رفت.
-
روانه
جمعه 23 اردیبهشتماه سال 1390 18:25
چه گذشت ؟ - زنبوری پر زد - در پهنه... - وهم. این سو ، آن سو، جویای گلی. - جویای گلی ، آری ، بی ساقه گلی در پهنه خواب ، نوشابه آن.. - اندوه. اندوه نگاه: بیداری چشم، بی برگی دست. - نی. سبدی می کن، سفری در باغ. - باز آمده ام بسیار، و ره آوردم: تیناب تهی. - سفری دیگر، ای دوست، و به باغی دیگر. - بدرود. - بدرود، و به همراهت...
-
تا گل هیچ
جمعه 23 اردیبهشتماه سال 1390 18:25
می رفتیم، و درختان چه بلند ، و تماشا چه سیاه ! راهی بود از ما تا گل هیچ . مرگی در دامنه ها ، ابری سر کوه ، مرغان لب زیست. می خواندیم : "بی تو دری بودم به برون، و نگاهی به کران، و صدایی به کویر." می رفتیم، خاک از ما می ترسید، و زمان بر سر ما می بارید. خندیدیم: ورطه پرید از خواب ، و نهان ها آوایی افشاندند. ما...
-
به زمین
جمعه 23 اردیبهشتماه سال 1390 18:23
افتاد . و چه پژواکی که شنید اهریمن. و چه لرزی که دوید از بن غم تا به بهشت. من در خویش ، و کلاغی لب حوض. خاموشی، و یکی زمزمه ساز. تنه تاریکی ، تبر نقره نور. و گوارایی بی گاه خطا. بوی تباهی ها، گردش زیست. شب دانایی. و جدا ماندم : کو سختی پیکرها، کو بوی زمین، چینه بی بعد پری ها؟ اینک باد، پنجره ام رفته به بی پایان . خونی...
-
فهرست اشعار منظومه مسافر
جمعه 23 اردیبهشتماه سال 1390 17:20
مسافر
-
مسافر
جمعه 23 اردیبهشتماه سال 1390 17:20
دم غروب ، میان حضور خسته اشیا نگاه منتظری حجم وقت را می دید. و روی میز ، هیاهوی چند میوه نوبر به سمت مبهم ادراک مرگ جاری بود. و بوی باغچه را ، باد، روی فرش فراغت نثار حاشیه صاف زندگی می کرد. و مثل بادبزن ، ذهن، سطح روشن گل را گرفته بود به دست و باد می زد خود را. مسافر از اتوبوس پیاده شد: "چه آسمان تمیزی!" و...
-
فهرست اشعار منظومه صدای پای آب
جمعه 23 اردیبهشتماه سال 1390 17:18
صدای پای آب
-
صدای پای آب
جمعه 23 اردیبهشتماه سال 1390 17:17
صدای پای آب، نثار شبهای خاموش مادرم اهل کاشانم روزگارم بد نیست. تکه نانی دارم ، خرده هوشی، سر سوزن ذوقی. مادری دارم ، بهتر از برگ درخت. دوستانی ، بهتر از آب روان. و خدایی که در این نزدیکی است: لای این شب بوها، پای آن کاج بلند. روی آگاهی آب، روی قانون گیاه. من مسلمانم. قبله ام یک گل سرخ. جانمازم چشمه، مهرم نور. دشت...
-
فهرست اشعار منظومه آوار آفتاب
جمعه 23 اردیبهشتماه سال 1390 17:14
پرچین راز نزدیک آی محراب غبار لبخند شب هم آهنگی روزنه ای به رنگ دروگران پگاه تارا برتر از پرواز آوای گیاه گل آئینه همراه میوه تاریک کو قطره وهم طنین شاسوسا راه واره در سفر آن سوها بیراهه ای در آفتاب ای همه سیماها آن برتر گردش سایه ها نیایش موج نوازشی ، ای گرداب فراتر شکست ترانه سایبان آرامش ما ، ماییم دیاری دیگر خوابی...
-
پرچین راز
جمعه 23 اردیبهشتماه سال 1390 17:13
بیراهه ها رفتی، برده گام ، رهگذر راهی از من تا بی انجام ، مسافر میان سنگینی پلک و جوی سحر ! در باغ نا تمام تو ، ای کودک ! شاخسار زمرد تنها نبود ، بر زمینه هولی می درخشید. در دامنه لالایی ، به چشمه وحشت می رفتی ، بازوانت دو ساحل نا همرنگ شمشیر و نوازش بود. فریب را خندیده ای ، نه لبخند را، نا شناسی را زیسته ای ، نه زیست...
-
نزدیک آی
جمعه 23 اردیبهشتماه سال 1390 17:12
بام را برافکن ، و بتاب ، که خرمن تیرگی اینجاست. بشتاب ، درها را بشکن ، وهم را دو نیمه کن ، که منم هسته این بار سیاه. اندوه مرا بچین ، که رسیده است. دیری است، که خویش را رنجانده ایم ، و روزن آشتی بسته است. مرا بدان سو بر، به صخره برتر من رسان ، که جدا مانده ام. به سرچشمه "ناب" هایم بردی ، نگین آرامش گم کردم ،...
-
محراب
جمعه 23 اردیبهشتماه سال 1390 17:11
تهی بود و نسیمی. سیاهی بود و ستاره ای هستی بود و زمزمه ای. لب بود و نیایشی. "من" بود و "تو"یی: نماز و محرابی.
-
غبار لبخند
جمعه 23 اردیبهشتماه سال 1390 17:11
می تراوید آفتاب از بوته ها. دیدمش در دشت های نم زده مست اندوه تماشا ، یار باد، مویش افشان ، گونه اش شبنم زده. لاله ای دیدیم - لبخندی به دشت- پرتویی در آب روشن ریخته. او صدا را در شیار باد ریخت: "جلوه اش با بوی خنک آمیخته." رود، تابان بود و او موج صدا: "خیره شد چشمان ما در رود وهم." پرده روشن بود ،...
-
شب هم آهنگی
جمعه 23 اردیبهشتماه سال 1390 17:11
لبها می لرزند. شب می تپد.جنگل نفس می کشد. پروای چه داری، مرا در شب بازوانت سفر ده. انگشتان شبانه ات را می فشارم ، و باد شقایق دور دست را پرپر می کند. به سقف جنگل می نگری: ستارگان در خیسی چشمانت می دوند. بی اشک ، چشمان تو نا تمام است، و نمناکی جنگل نارساست. دستانت را می گشایی ، گره تاریکی می گشاید. لبخند می زنی ، رشته...
-
روزنه ای به رنگ
جمعه 23 اردیبهشتماه سال 1390 17:10
در شب تردید من ، برگ نگاه ! می روی با موج خاموشی کجا؟ ریشه ام از هوشیاری خورده آب: من کجا، خاک فراموشی کجا. دور بود از سبزه زار رنگ ها زورق بستر فراز موج خواب. پرتویی آیینه را لبریز کرد: طرح من آلوده شد با آفتاب. اندهی خم شد فراز شط نور: چشم من در آب می بیند مرا. سایه ترسی به ره لغزید و رفت. جویباری خواب می بیند مرا....
-
دروگران پگاه
جمعه 23 اردیبهشتماه سال 1390 17:10
پنجره را به پهنای جهان می گشایم: جاده تهی است. درخت گرانبار شب است. ساقه نمی لرزد، آب از رفتن خسته است : تو نیستی ، نوسان نیست. تو نیستی، و تپیدن گردابی است. تو نیستی ، و غریو رودها گویا نیست، و دره ها ناخواناست. می آیی: شب از چهره ها برمی خیزد، راز از هستی می پرد. می روی: چمن تاریک می شود، جوشش چشمه می شکند. چشمانت...
-
تارا
جمعه 23 اردیبهشتماه سال 1390 17:09
از تارم فرود آمدم ، کنار برکه رسیدم. ستاره ای در خواب طلایی ماهیان افتاد.رشته عطری گسست. آب از سایه افسوسی پر شد. موجی غم را به لرزش نی ها داد. غم را از لرزش نی ها چیدم، به تارم بر آمدم، به آیینه رسیدم. غم از دستم در آیینه رها شد: خواب آیینه شکست. از تارم فرود آمدم ، میان برکه و آیینه ، گویا گریستم.
-
برتر از پرواز
جمعه 23 اردیبهشتماه سال 1390 17:09
دریچه باز قفس بر تازگی باغ ها سر انگیز است. اما ، بال از جنبش رسته است. وسوسه چمن ها بیهوده است. میان پرنده و پرواز ، فراموشی بال و پر است. در چشم پرنده قطره بینایی است : ساقه به بالا می رود . میوه فرو می افتد.دگرگونی غمناک است. نور ، آلودگی است. نوسان ، آلودگی است. رفتن ، آلودگی. پرنده در خواب بال و پرش تنها مانده...
-
آوای گیاه
جمعه 23 اردیبهشتماه سال 1390 17:08
از شب ریشه سر چشمه گرفتم ، و به گرداب آفتاب ریختم. بی پروا بودم : دریچه ام را به سنگ گشودم. مغاک جنبش را زیستم. هشیاری ام شب را نشکافت، روشنی ام روشن نکرد: من ترا زیستم، شتاب دور دست! رها کردم، تا ریزش نور ، شب را بر رفتارم بلغزاند. بیداری ام سر بسته ماند : من خابگرد راه تماشا بودم. و همیشه کسی از باغ آمد ، و مرا نوبر...
-
گل آئینه
جمعه 23 اردیبهشتماه سال 1390 17:06
شبنم مهتاب می بارد. دشت سرشار از بخار آبی گل های نیلوفر. می درخشد روی خاک آیینه ای بی طرح . مرز می لغزد ز روی دست. من کجا لغزیده ام در خواب ؟ مانده سرگردان نگاهم در شب آرام آیینه. برگ تصویری نمی افتد در این مرداب. او ، خدای دشت، می پیچد صدایش در بخار دره های دور: مو پریشان های باد! گرد خواب از تن بیفشانید. دانه ای...
-
همراه
جمعه 23 اردیبهشتماه سال 1390 17:06
تنها در بی چراغی شب ها می رفتم. دست هایم از یاد مشعل ها تهی شده بود. همه ستاره هایم به تاریکی رفته بود. مشت من ساقه خشک تپش ها را می فشرد. لحظه ام از طنین ریزش پیوند ها پر بود. تنها می رفتم ، می شنوی ؟ تنها. من از شادابی باغ زمرد کودکی براه افتاده بودم. آیینه ها انتظار تصویرم را می کشیدند، درها عبور غمناک مرا می...
-
میوه تاریک
جمعه 23 اردیبهشتماه سال 1390 17:05
باغ باران خورده می نوشید نور . لرزشی در سبزه های تر دوید: او به باغ آمد ، درونش تابناک ، سایه اش در زیر و بم ها ناپدید. شاخه خم می شد به راهش مست بار ، او فراتر از جهان برگ و بر. باغ ، سرشار از تراوش های سبز، او ، درونش سبز تر ، سرشارتر. در سر راهش درختی جان گرفت میوه اش همزاد همرنگ هراس. پرتویی افتاد در پنهان او :...
-
کو قطره وهم
جمعه 23 اردیبهشتماه سال 1390 17:05
سر برداشتم: زنبوری در خیالم پر زد یا جنبش ابری خوابم را شکافت ؟ در بیداری سهمناک آهنگی دریا-نوسان شنیدم، به شکوه لب بستگی یک ریگ و از کنار زمان برخاستم. هنگام بزرگ بر لبانم خاموشی نشانده بود. در خورشید چمن ها خزنده ای دیده گشود: چشمانش بیکرانی برکه را نوشید. بازی ، سایه پروازش را به زمین کشید و کبوتری در بارش آفتاب به...
-
طنین
جمعه 23 اردیبهشتماه سال 1390 17:04
به روی شط وحشت برگی لرزانم، ریشه ات را بیاویز. من از صداها گذشتم. روشنی را رها کردم. رویای کلید از دستم افتاد. کنار راه زمان دراز کشیدم. ستاره ها در سردی رگ هایم لرزیدند. خاک تپید. هوا موجی زد. علف ها ریزش رویا را در چشمانم شنیدند: میان دو دست تمنایم روییدی، در من تراویدی. آهنگ تاریک اندامت را شنیدم: "نه صدایم و...
-
شاسوسا
جمعه 23 اردیبهشتماه سال 1390 17:04
کنار مشتی خاک در دور دست خودم ، تنها ، نشسته ام. نوسان ها خاک شد و خاک ها از میان انگشتانم لغزید و فرو ریخت. شبیه هیچ شده ای ! چهره ات را به سردی خاک بسپار. اوج خودم را گم کرده ام. می ترسم، از لحظه بعد، و از این پنجره ای که به روی احساسم گشوده شد. برگی روی فراموشی دستم افتاد: برگ اقاقیا! بوی ترانه ای گمشده می دهد، بوی...